۱۳۹۱ خرداد ۹, سه‌شنبه

زنان، آینده مردان هستند

زنان، آینده مردان هستند. این بدان معنی است که دنیایی که بر اساس تصویری مردانه شکل گرفته است در حال تبدیل شدن به تصویری زنانه است.
هر چقدر صنعتی تر، فلزی تر و سردتر می شویم نیازمان به گرمایی که تنها زنان می توانند آن را ایجاد کنند بیشتر می شود.
اگر می خواهیم دنیا را نجات دهیم باید خود را با زنان وفق دهیم،باید بگذاریم که آنها ما را رهبری کنند. باید اجازه دهیم که روحمان با ابدیتی زنانه تسخیر شود.

میلان کوندرا / جاودانگی

۱۳۹۱ خرداد ۳, چهارشنبه

عصر بیداری


از آنجا که رهایی زنان تنها مختص به زنان نیست و آزادی بشر را تحت الشعاع قرار می دهد ، مردانی هستند که مسئله ی زنان را در دستور کار خود قرار داده اند، اما باید اذعان کرد تعداد آنان بسیار محدود بوده!
آنان میتوانند منافع زنان را به طرق دیگر و مکانی دیگر نماینده گی کنند. تشکل ویـژه ی زنان تنها محل و تنها امکانی است که زنان باید داشته باشند تا در آن متصدی منافعی باشند که مشخصا آنان را از برده گی میرهاند.!
تنها امکانی که فراتر از اجبارهای جامعه ی مردسالار است ، دانش ساختن تشکل، روش حل تضادهای درون تشکل، توان و علم رهبری کردن سازمان است که با کمک زنان به این دانش دست می یابیم و به فرزایی روشن با آزادی میرسیم .
تشکل زنان، از مهم ترین نیازهای زنان برای بیداری است!

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۸, پنجشنبه


من هنوز به خودی خود وجود ندارم. «ناموس» دیگران هستم. اعتبارم را از وابستگی به مردی کسب می کنم و «زن و دختر مردم» خطاب می شوم حتی به وسیله ی روشنفکرترین مردم سرزمینم !!

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۷, یکشنبه

من یک زنم


من زنی مسلمانم، برای خدمت به مردها افریده شده ام. من دردی به درازای تاریخ اسلام را با خود حمل میکنم. هر روز با تن خود تازیانه های بیداد را تحمل می کنم. من باید هر روز اندوه صدها زن مسلمان وزجر کشیده را ببینم و سکوت کنم .
سینه ام مالامال از اندوه است. درد هایم به ظاهر آرامند و در بستر خواب خفته. چرک زخم هایم به ظاهر خشک شده است اما روح من آشکارا چرکین است. هزار و چهار صد سال است که تحقیرها را پذیرفته ام و هیچ نگفته ام.
من در بستر مرگ آرمیده ام و زیر بار تحقیر و خفت مدفونم .
اما چرا؟ چرا این گونه زندگی میکنم؟ این همه سال کافی نبود؟
چرا... کافیست. دیگر کافیست. تحقیر و توهین و بندگی کافیست.
میخواهم برخیزم، پس برمیخیزم .
میخواهم کالبدم را بشکافم، پس میشکافم.
من یک زنم، ققنوسی که از مرگ خود زندگی باز می یابد و از خاکستر جسم آتش گرفته اش تولدی دوباره میابد.!!

نگذارید زنانگی ترکتان کند


نگذارید زنانگی ترکتان کند......
نگذارید غریبه شوید با هم....
نشود روزی از جلوی آینه رد شوید و زنانگی تان را در آن نبینید.
برهنه بودن زنانگی نیست.!!
حجاب زنانگی نیست.!
زنانگی روح یک زن است که کمک میکند به آنچه میخواهد برسد.!
زنانگی فریاد یک زن است وقتی حریمش را کسی به رسمیت نمیشناسد و یا به حریمش دست درازی شود !
زنانگی نگاه یک زن است به آزادی !
زنانگی دست یک زن است برای گرفتن حقش...
نگذارید زنانگی ترکتان کند..!!

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه


ضعیف نباش
ضعیف نباش این هزار بار ،
ضعیف بودن جُرمیست ماندگار
قدرت برای خود قانون و منطقیست
بالاتر از سیاهی که رنگی نیست!
در واژه زن بودنت
حق را کسی به تو هدیه نمی دهد
زیرا که حق ، گرفتنیست !!!

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

من فمینیست شدم

من فمینیست شدم ، چون از طفولیت شنیدم :دختر اگر با کسی حرف بزنه ،بخنده ،به خودش برسه ،می گن شوهر می خوایه !
من فمینیست شدم ، چون بین دعواهای خواهر و برادر همه می گفتند :او بچه است ،خیر است دو بزنه ! تو نباید با برادرت زبان بازی کنی ، تو دختری !
من فمینیست شدم ، چون اگر پسری پرزه میگفت ، همه خوش میشدند که : کلان شده ! ولی اگر دختری پرزه میشنید ، همه میگفتند :حتما تو سبک سری کردی ، دختر اگر سنگین باشه کسی چیزی بریش نمیگه !
من فمینیست شدم ، چون وقتی زن همسایه از شوهرش لت خورد ،گفتند :مَرد است، قهر بوده ،تو گپ نزن، زبان بازی نکن خودش آرام میشه !
من فمینیست شدم ، چون وقتی مردی زن دوم گرفت، به زن اول گفتند :غال مغال نکن ، خرج تو را هم که میته ، گشنه خو نماندی!،نمیتوانی برگردی خانه پدرت و سربار شوی !
من فمینیست شدم ، چون پسر 15 ساله خواهر 20 ساله اش را لت و کوب کرد که :تنها رفتی بیرون ؟بی اجازه؟بی من ؟با آرایش ؟ و مادردر جواب اعتراض دختر گفت:خو غیرتیه، برادرته،می خواهی بی غیرت باشه ؟!!
من فمینیست شدم ، چون وقتی شوهر دوستم فوت کرد ،پدر شوهرش گفت:اگر می خواهی ازدواج کنی ، با برادر شوهرت ازدواج کن یا طفل ها را بریت نمیتم و اگر طفل هایت را می خواهی ،در خانه خودم، زیر نظر خودم باش و ازدواج هم نکن !
من فمینیست شدم ، چون هر وقت خواستم در اجتماع حضور داشته باشم ،ذکور منزل گفتند :یک مرد باید همراهت باشه که مواظبت باشه ، مه خودم مَردم ولی بدان ،مردها همه کثیفند ،بیرون پر از گرگ است !و من نفهمیدم باید بین این گرگها و کثیفی ها بمانم یابروم !
من فمینیست شدم ، چون خسته ام ،از این همه مظلومیت زن ،از این همه فرهنگ موروثیه غلط ،از این همه ستم ناآگاهانه ی زن بر زن !
و من یک فمینیست هستم به امید تغییر این شرایط با کمک دوستانم و به امید نسل آینده که اینک کودکانی بی گناه و پاک هستند در دامن تربیت من و تو ،
میتوانیم همین راه را ادامه بدهیم ؟!
و یا درست کنیم این فرهنگ مسموم و اشتباه را!!!.......................